اخبار فرهنگی > سینما

من یک سامورایی مرده‌ام


همشهری آنلاین: بچه آبادان است، ‌خوب حرف می‌زند و البته گاهی خوب هم می‌سازد؛ در فیلمسازی کوتاه، کارگردان باتجربه‌ای است و در فیلمسازی بلند وسواس خاصی دارد. خودش جنگ‌زده تمام عیار دوران جنگ است و حالا بعد از سال‌ها، روایت جدیدی از یک قهرمان جنگ را در فیلمش ‌ نشان می‌دهد. اقباشاوی امسال با «اسفند» روایت جدیدی از 2سال زندگی شهید علی هاشمی را به سینما آورده است. از سختی‌های ساختن فیلم می‌گوید و انتخاب بازیگرانش. فیلم سینمایی «تاج‌محل» و یک اپیزود از «هیهات» را ساخته و «زاپاتا»‌را به جشنواره‌های خارجی برده است؛ فیلمی که در ایران اکران نشد.

«اسفند» روایت تازه‌ای از جنگ را بیان می‌کند و شخصیتی جدید و قرارگاهی که ساخته بود، برای ساختش به‌دنبال اسپانسر رفتید؟
بعد از آنکه تصمیم گرفتم فیلم را بسازم اول به سراغ حوزه هنری رفتم؛ آنها گفتند می‌خواهیم سریال «سوران» را بسازیم و من گفتم علی هاشمی و کار شکل نگرفت و بعد به سراغ اوج رفتم؛ آنها قبول کردند و خواستند طرح 5صفحه‌ای برایشان ببرم. من یک برهه از زندگی شهید هاشمی را در سال‌های 62-61 انتخاب کردم و نامش را «برهه خودشکوفایی علی هاشمی» گذاشتم و در نهایت فیلم اسفند گسترش یافته همان طرح 5صفحه‌ای است که پذیرفته شد؛ عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها….
به‌عنوان کارگردان «اسفند» بیشتر خودتان را وامدار سینمای کارگردانان بزرگ جنگی‌ساز سینمای ایران می‌دانید؟ به‌خصوص که سابقه دستیاری درویش و حاتمی‌کیا را هم در کارنامه دارید؟
سال‌ها دستیار احمدرضا درویش بودم و با ابراهیم حاتمی‌کیا کار کردم؛ ‌اما هیچ وقت دستیار رسول ملاقلی‌پور نبودم اما خیلی با هم رفیق بودیم. یک‌بار فیلم کوتاهم را دید و اصرار می‌کرد که دستیاری نکن و به سراغ فیلمسازی برو و فیلم بساز؛ ‌انسان عاطفی‌ای بود اما آن موقع کوچک بودم و از هر 3 آموختم.
مستند و کتاب‌هایی ازجمله «هوری»، «گمشده‌ من» و «قرارگاه سری نصرت» و «زیر صفر مرزی» توسط مهدی افشارنیک ساخته شده، این آثار چقدر برای شناخت بهتر شهید هاشمی کمک‌تان کرده است؟
علاوه بر اینها، کتاب‌ها و مستندهای زیادی را دیدم و یکی از شانس‌هایم این بود که سال 96-95 سازمان اوج توسط 2نفر تحقیقات مفصلی درباره علی هاشمی انجام داده بود؛ 200ساعت فایل صوتی در قالب گفت‌وگو با همراهان و افراد مختلف؛ چرا که قرار بود سریالی ساخته شود. علاوه بر آن کتاب‌های زیادی را خواندم و فرصتی پیش آمد که روی تحقیقات تمرکز زیادی داشته باشم.
امسال مهدی جعفری هم فیلمی درباره شهید هاشمی در جشنواره دارد. حضور 2فیلم درباره یک شهید دفاع‌مقدس در یک جشنواره کمی عجیب به‌نظر می‌رسد. شما زودتر شروع کرده بودید یا مهدی جعفری که با «اشک هور» به جشنواره آمده است؟
از کوزه همان برون تراود که در اوست.
ساختن فیلم براساس پرتره یا زندگی یک قهرمان جنگ در این سال‌ها، گاهی فیلمسازان را دچار اغراق می‌کند. در برهه‌ای هستیم که باورپذیری کم شده است؛ فکر می‌کنید برای ساخت فیلم اسفند، چقدر ریسک کرده‌اید؟ ترسی نداشتید؟
شاید به‌خاطر همین ترس بود که پایم را محکم کوبیدم و اصرار کردم به تحقیق و پژوهش. در نهایت به قول هگل «پیشانی را به واقعیت بسپاریم و رادیکال‌ترین تفکر رئالیستی حرف زدن است.» رابرت مک‌کی، استاد فیلمنامه‌نویسی در کتاب «داستان» می‌گوید: فیلمنامه خوب ترکیب تحقیقات، خاطرات و اندکی تخیل است. خیلی خودم را غرق تحقیقات کردم. با توجه به اطلاعاتی که داشتم، روابط خانوادگی و روابط در اوج، فرصت پیدا کردم افراد زیادی را ببینم و با خیلی‌ها صحبت کنم و بزرگ‌ترین شانس من گفت‌وگو با مادر علی هاشمی بود.

من یک سامورایی مرده‌ام

سبک و سیاق فیلمسازی جنگ در دهه اخیر توسط کارگردانان جوان تغییر کرده؛ با این حال همیشه حواشی وجود دارد، اینکه خانواده شهید قبل یا بعد از ساخت فیلم نارضایتی‌هایی داشته‌اند؟
«النجاته فی‌الصدق»، به قول رابرت مک‌کی، دروغ هنرمند را فلج می‌کند. من این را در یک تابلو به دیوار اتاق کارم زده ام. از همان اول به سراغ خانواده شهید هاشمی رفتیم؛ روضه را مفصل خواندیم. همه خانواده و یارانش حرف هایمان را گوش دادند و انصافاً کمک کردند. تلاشم این بود که فیلم در عین حال که واقعیت را می‌گوید، جذابیت‌های خودش را هم داشته باشد. فیلمنامه را هم پسرش خواند و خوشش آمده بود. من هم سعی کردم در کنارشان حرکت کنم. به‌گفته مک‌کی، فیلم‌ها در خلأ ساخته نمی‌شوند، بلکه در تاریخ و جغرافیا ساخته می‌شوند. تلاش کردیم که علاوه بر روح کار به تاریخ از آکسسوار گرفته تا طراحی صحنه و لباس و موقعیت‌ها وفادار باشیم.
حضور شخصیت محسن رضایی در «اسفند» هم نوعی ریسک بود؟
در این‌باره هم خیره‌سری کردم، خواستم این شخصیت‌ها را از طریق آکسسوار نشان ندهم؛ چرا که ارتباط قهرمان ما (علی هاشمی) با محسن رضایی نزدیک و در داستان پیش برنده بود. حضور شخصیتی مثل محسن رضایی در فیلم ضروری بود. چشم می‌ترسید و دست کار می‌کرد. در نهایت با محسن رضایی جلسه‌ای گذاشتیم. خاطرات را کامل گفت و منعی هم برای همکاری نداشت.
از انتخاب خیام وقار کاشانی برای بازی در نقش محسن رضایی بگویید؟
سال‌ها با خیام وقار کاشانی رفیق بودم و همکاری داشتیم و در یک تله‌فیلم پلیس کار کردیم. خیام در زمان ساخت «اسفند» گفت از روی رفاقت می‌خواست باشد و نقشی فرعی به او دادیم. در دفتر به‌دنبال بازیگر نقش رضایی بودیم؛ خود خیام به همه زنگ می‌زد، دفتر خلوت شده بود. مانده بود و کمک می‌کرد. نگاهش کردم خیلی می‌توانست شبیه محسن رضایی باشد. به او چیزی نگفتم؛ از چند نفر خواستم نظرشان را بدهند و آنها هم تأیید کردند. گفتیم خودت محسن رضایی باش و گریم و لباس و تست زدیم و ماهرانه کار کرد. تحمل بالایی داشت.
موقع انتخاب بازیگر به حضور ستاره‌ها فکر نکردید؟ بازیگرانی که حضورشان شاید به سرنوشت اقتصادی «اسفند» یاری می‌رساند؛ مثلا بهتر نبود نقش اول شما شناخته‌شده‌تر باشد؟
وقتی تحقیقات تمام شد، قبل از نگارش فیلمنامه به این فکر کردم که وقتم را تلف نکنم و آیا بازیگری پیدا می‌شود که نقش علی هاشمی را بازی کند. متوجه رضا مسعودی شدم، او تمام خصلت‌ها را داشت؛ خصلت‌های درونی رفتاری و اینکه عرب‌زبان است، خوب و با استعداد بود، سال‌ها دستیار کیانوش عیاری بود و کار رئالیستی را خوب بلد بود. آدم ساکت به‌شدت باهوش و مهربانی بود و البته اصلا به او نمی‌خورد که فرمانده باشد اما برنامه‌ریز توانایی بود؛ این ویژگی را در فیلم «رستاخیز» از او دیده بودم. اصالت برایم مهم بود. این خصیصه را داشت. درست است که به قول هیچکاک، ستاره آدرسی است برای فیلم. من این حرف را باور دارم اما این فیلم به اصالت نیاز داشت. انتخابم رضا مسعودی بود و سر همین انتخاب که رضا باشد و بازیگر ستاره نباشد، خیلی سختی کشیدیم. البته این موضوع را هم بگویم که تجربه ایستاده در غبار و هم موقعیت مهدی که البته دیگر هادی حجازی‌فر در آن شناخته شده بود، نشان داد فیلمی که خوب باشد دیده می‌شود. در فیلم اسفند هم اگر مابقی بازیگران ستاره بودند توازن به هم می‌ریخت.
پروسه ساخت «اسفند» چقدر طول کشید؟
فیلمبرداری این فیلم در 98جلسه تمام شد؛ نگارش آن 5صفحه در قالب طرح 10روز طول کشید و سیناپس یک‌ماه و نگارش فیلمنامه از طرح تا پایان کار هم 11‌ماه به طول انجامید. فیلم قرار بود 1401 آماده شود اما با اتفاقات اجتماعی پیش آمده ، حتی نمی‌شد فیلم شهری ساخت، چه برسد به فیلم جنگی. 4‌ماه پیش تولید داشتیم و البته دنده سنگین حرکت کردیم؛ ‌ مدتی هم متوقف شد. کار را سال 1402شروع کردیم که در میانه کار مادر شهید هاشمی درگذشت. اگر به شکل کلی بگویم پروسه از لحاظ شکل‌گیری از آغاز تا امروز 3 سال به طول انجامید.
اکران جشنواره‌ای «اسفند» را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟
(می‌خندد) من حالا سامورایی مرده هستم؛ راستش قبل از شروع اکران مانند سامورایی مرده هستم. در این فیلم هر چه استعداد، تجربه، توانمندی، قریحه، زیباشناسی و سیاستمداری داشتم به‌کار بردم تا فیلم شکل بگیرد و مابقی دست خدا و مردم است. در این ظرف و مدیوم سینما در سال 1403 نهایت تلاشم را کردم؛ چه‌بسا بعد از این بشود فیلم‌های بهتری بسازم یا نسازم.



منبع:همشهری آنلاین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا